صدای سبز بهار اگر بهار بشوید ز باغ دل گله را نسیم پاک کند…
صدای سبز بهار
اگر بهار بشوید ز باغ دل گله را
نسیم پاک کند لحظههای فاصله را
به وقت سبزی بستان، افق گلافشان است
نشسته سرو چو خواند نماز نافله را
به نغمهزار بهاری اگر که گل خواهد
به بغض خویش نگیریم حال هلهله را
اگر که راه پر از خار و سنگ و صخره بود
چمن چگونه زند بوسه جای آبله را؟
صدای سبز بهار از شنیدن افتادهاست؛
به هم زدند خدایا مگر معادله را؟
بگویمت سخنی تا غریبه اینجا نیست :
مده ز دست وفای رفیق یکدله را
شکست رنگ در این روزهای بارانی
چه سخت میکند انگار حل مساله را
بهار را به امید و وصال نسبت داد
کسی که ریخت از آغاز طرح و شاکله را
دوباره گل دمد از نی که در بهار جدید
رسانده بلبل شیدا به عرش، غلغله را
چگونه خون نچکد از گلوی نازک گل
که تازه کرد تبر، رسم و راه حرمله را
بهار میشود این سردبوم زردآویز
رها کنند اگر شاعران کمی صله را
#دکتر_عبدالرضا_مدرس_زاده
یکم فروردین ١۴٠۰
🌸