ایرجمیرزا ؛ شاهزاده افسرده (درگذشت ٢٢ اسفند ١٣٠۴)…
ایرجمیرزا ؛ شاهزاده افسرده
(درگذشت ٢٢ اسفند ١٣٠۴)
#دکتر_عبدالرضا_مدرسزاده
درمیان شاعران ادب فارسی اولا شاعر شاهزاده و فرزند و نواده قدرت سیاسی کم داریم و دیگر این که در میان همین گروه اندک هم کسی با وبژگیهای ایرجمیرزا یافت نمیشود.
این. گفتار کوتاه با عنوان خاص خود در پی تخطیه یا نفی شیوه شاعری ممتاز و ارزشمند ایرجمیرزا نیست بلکه میخواهد بگوید شاهزاده با همه ایراندوستی و توجه به مردم از چیزهایی رنج میبردهاست که لاجرم انهماک و فرورفتن افراطی او را در مُکیفاتِ دخانی و نوشیدنی وقت خویش الزامآور میکردهاست که نهایتا متعرض سلامت و عمر شاعر شدهاست
ایرج نواده دختری فتحعلیشاه قاجار است و فقط یک کلمه خاقان که لقب خاص جد بزرگوار اوست، کافی بود در غزل عارف قزوینی بیاید و در باغملی مشهد با موسیقی اجرا شود تا باعث سرودن یکی از منظومههای بهشدت رکیک شعر فارسی بشود که نام عارف را بالای خود دارد و اثرات آن به حدی باشد که عارف قزوینی اعتراف کند این شعر کمرش را شکستهاست.
ایرجمیرزا با چنین روحیه شکنندهای البته به چشم میبیند که قاجارها به ویژه پس از استبداد محمدعلیشاهی منفور شدهاند و او توان تشریح و توجیه چیزی را ندارد و شاهزاده بودن و القاب دهانپرکن به خود بستن از رونق افتادهاست.
آمد و رفت بیگانگان به ایران(که ایرج به سبب کارنکردن با ایشان در گمرک خانهنشین شد) و کوششنکردن پارهای از علما در روشنکردن اذهان عمومی و نیز آن همه فقر و فلاکت فراگیر( که حاصل پادشاهی خاندان اوست) در چشم او فرورفتن و البته دیدن داغ تلخ و سخت فرزند جوان، ایرج را با آن همه قوتطبع و قدرت شاعری از مدار درستگویی دور کرد و گرنه شاعری که معدود شعرهای او در زمره بهترین نمونههای شعر فارسی و غیرقابلانکار است اگر این اندازه یاس و پریشانی خویش را با هجو و هزل درمان نکردهبود اکنون نامش زینتبخش جاهایی بود که حتی نمیدانند شعر چیست.
البته این اندازه همت در هزلیات به خرج دادن هم خود نشانه قدرت برتر احساس و هیجان در نهاد شاعر است که در بدو امر هنری ستودهاست اما اگر مدیریت نشود نهایتا فرمان از دست شاعر بیرون میشود که ایرج مثال عالی چنین رفتاری است.
شاید اگر اوج شاعری و زندگی ایرج در عهد ناصری و یا همان روزگار جد او فتحعلیشاه گذشتهبود، با ایرجی دیگرگون روبرو میشدیم همچنان که اگر عمر او به دوره پهلویاول راه مییافت باز ایرجمیرزا از گونهای دیگر به دید میآمد.
کاش شاعرانی از جنس ایرج؛ توان تصمیمگیریهایی بهتر و دقیقتر میداشتند و ای کاش کسانی بودند که با تاثیرگذاری خود ایشان را که در برزخ عبا و کراوات بودند، نجات میدادند.
نگارنده البته نیک میداند که کارهایی چون شعر علیاکبر امامحسین علیهماالسلام پوششی معنوی بر همه کوششهای شاعرانه اوست.
رحمتاللهتعالیعلیه