عباس؛ حضرت سقای عشق هرجا که عشق سرزده ناگاه میرسد آنجا…
عباس؛ حضرت سقای عشق
هرجا که عشق سرزده ناگاه میرسد
آنجا بهارِ بخت هم از راه میرسد
از برق چشمهای دلاویز ماه من
نور بلند آینه تا ماه میرسد
موج سرور آمدنش بس بلند شد
وقتی خبر از عرصه افواه میرسد
با او هزار تکه ز خورشید مهربخش
از کهکشان خاطره همراه میرسد
آوازه دو دست رشیدش شنیدنی است
اما غزل به جمله کوتاه میرسد
با ابروان او دم پیوستگی زدن
این کارها به عاشق آگاه میرسد
تا نام پاک حضرت عباس جاری است
کی فرصت ِنمود به اشباه میرسد
از شرم آن نگاه عطشناک گرم، آب
هرگز به آبشاری دلخواه میرسد؟
پور علی که مایه شرم و وفا بود
حتما نشانیاش به علیالله میرسد
شادی ز چشمهای ملایک غروب کرد
تا روضهخوان به مقتل جانکاه میرسد
طفل حرم به نام ابالفضل زندهاست
تا از عَلَم، نسیم به خرگاه میرسد
باید نثار حضرت سقای عشق کرد
حتی اگر که شعر به اکراه میرسد
در کسوت غلامی او سروری کند
آن را که سر به ساحت درگاه میرسد
مزد گدایی از در او را گرفتهايم
ما را حوالهای اگر از شاه میرسد
#دکتر_عبدالرضا_مدرسزاده
١۶ اسفند ١۴٠۰
چهارم شعبانالمعظم
🌸