این مطلب به مناسبت هفتادمین سال خودکشی، صادق هدایت بوده…
این مطلب به مناسبت هفتادمین سال خودکشی، صادق هدایت بوده است ؛بار دیگر آن را در زاد روزش مرور می کنیم:
#دکتر_عبدالرضا_مدرسزاده
هفتادمین سال خودکشی صادق هدایت
در میان نویسندگان داستان معاصر در سده کنونی -که اکنون در آخرین سال آن هستیم – صادق هدایت شخصیتی است که بیشترین توجهها و البته نقد و نظرها را به واسطه روش و منش و کنش خاص خود، به خود اختصاص دادهاست.
یادکرد از او (اگر از سر انصاف و راستی و بیتعصب باشد) در واقع یادکرد بخشی از کارنامه داستاننویسی در سده کنونی است که حتی میتوان نام و کارنامه دیگر نویسندگان را هم با او محک زد.
در این که هدایت از آموزههای دینی و معنوی بیبهره بودهاست، تردیدی نیست و این هم که هدایت به نوعی مسوولیت ستیز با اخلاقگرایی و مذهبکوبی را برعهده داشتهاست، آشکار و فراتر از شاید و اما و اگر است.
هدایت در مقام نویسندهای باهوش و کاربلد و زیرک، باوجود شناختی دقیق که از ایران رهاشده از عقبماندگیهای قجری داشت، متاسفانه بهجای کارکردن روی مساله پیشرفتپذیری جامعه و سوقدادن پندارها و انگیزهها به سمت نوشدن، ترجیح داد با برجستهکردن آسیبها و کاستیها، تصویری منفی و زشت از شخصیتهای دینی و تاثیرگذار جامعه نشان دهد و خواننده را به خواندن عیبها و بدرفتاریها عادت دهد.
هدایت که به فرهنگ و ادبیات باستانی ایران مهر میورزید و حتی زبان پهلوی را هم به نیکی آموخته بود، متعصبانه و متاسفانه نمیتوانست اضمحلال و فروپاشی درونی امپراطوری ساسانی را درست تجزیه و تحلیل کند و همیشه از پیروزی اعراب پابرهنه بر چنین قدرت جهانی دلخور و نگران و ناخرسند بود.
راهی که هدایت در ستیز با اخلاق و معنویت و باور در پیش گرفتهبود، اگر چه برخی از دوستان همپیاله او را پیش او سرپا نگهمیداشت؛ اما بسیار کسان و به ویژه جوانان را که به نوشتههای او علاقه نشان میدادند در وادی سردرگمی و پریشانی به حال خود رها میکرد.
هدایت این اندازه نمیدانست یا نمیخواست زیرساخت و واقعیت باورهای عامیانه مردم در سدههای گذشته را بپذیرد و از این رو با چماق خرافهنامیدن این میراث معنوی و تعبیر به نیرنگستان به خلاف دمزدن از ایران و فرهنگ کهن آن، ضربهای کاری بر پیکر فرهنگ عامه وارد کرد.
کاش هدایت در کنار کوبیدن نمادهای اخلاقی و آیینی و شخصیتهای منتسب به اخلاق و دین و یا حتی به جای چنین کاری، بدیل و جایگزین و یا شکل مطلوب ٱنها را به مردم و خوانندگان آثارش معرفی میکرد تا صرفا نقش ویرانگر را نداشتهباشد و خشتی بر بنای آرمانگرایی مردم کشور خود افزوده باشد.
اگر بگوییم که بعدها کسانی چون ساعدی و چوبک هم کوشش کردند کار هدایت را سرمشق خویش قرار دهند سخنی بر گزاف نیست و ای کاش مقلدان و ارادتمندان هدایت، که دستکم از نواقصی چون پریشانی ذهن و پسند رویه خودکشی برکنار بودند، آوار کلمات ویرانگر او را که بوف کور بر فراز آن نشستهبود کنار میزدند و چیزی تازه و برآمده از آرمان بنا میکردند.
اشتباه بزرگتر از خودکشی هدایت این بود که هیچگاه گمان نکرد که با زیرسوال بردن مسایلی مانند زیارت و نذر و شفاعت و توبه، نمیتواند ذهن غبارگرفته مردم را به پاکی و روشنایی بدلکند. شاید ماندن در حلقه دوستانی معدود که کارهای نیشدار او را تشویق میکردند، او را وسوسه کردهبود که با این روحیه ستیز، بهتر میتوان در مسیر اصلاح جامعه گام برداشت اما افسوس که صاحبنفسی دلسوز و باورمندی راستین سر راه این شخصیت فرهنگی ما قرار نگرفت که از تعاطی افکارشان، دستکم این برآید که در غربت پاریس شیر گاز را به روی جان خویش نگشاید.
☃️❄️