در فروبسته ترین دشواری ، در گرانبارترین نومیدی ، بارها بر…
در فروبسته ترین دشواری ،
در گرانبارترین نومیدی ،
بارها بر سر خود بانگ زدم :
“هیچت ار نیست مخور خون جگر ، دست که هست ”
بیستون را یاد آر ، دستهایت را بسپار به کار
کوه را چون پر کاه از سر راهت بردار
وَه چه نیروی شگفت انگیزیست …!
دستهایی که به هم پیوسته ست…
(فریدون مشیری)
———————————————-
در فرو بسته ترین دشواری،
به تو اندیشیدم…
به تو که پُر شده در ذهن منی…
به تو که فکر تو باشم یا نه…
تو فقط فکر و خیالات منی…
وَه چه نیروی شگفت انگیزیست… !
که خودت را بسپاری به خدا….
بداهه از 💙 رز آبی 💙
———————————————-
😍😍😍
———————————————-
🥰🥰
گئجز خیر اولسون🙏