سلام حضرت والای شعرهای من بگو کجای خیالت بگسترم دامن کجای…
سلام حضرت والای شعرهای من
بگو کجای خیالت بگسترم دامن
کجای این شب تاریک منتظر باشم
چراغ رابطه ام با تو می شود روشن؟
چقدر مثل پریزاده های دریایی
میان بستر عشقت شنا کنم اصلن؟
تو هیچ وقت به من فکر می کنی آیا؟
نه یک فرشته ی کوچک، نه یک پری یک زن
که دست هرچه فرشته ست بسته …دستانش
پر از طراوت باران و عطر آویشن
و شاعرانه ترین لحظه های عمرش را
به انتظار تو در ایستگاه راه آهن
بگو که می رسی از راه و می بری با خود
مرا میان گل و تور و ترمه و ساتن