در هجومِ تشنگی، در سوزِ خورشیدِ تموز پای در زنجیرِ خاکِ…
در هجومِ تشنگی، در سوزِ خورشیدِ تموز
پای در زنجیرِ خاکِ تفته مینالد گَوَن:
«روزها را میکنم، پیمانه، با آمد شدن.»
غوکِ نیزارانِ لای و لوش گوید در جواب:
«چند و چون این تشنگی؟ خود را رها کن همچو ما
پیش نِه گامی و جامی نوش و کوته کن سخن.»
بوتهی خشکِ گَوَن در پاسخش گوید: «خَمُش!
پایْ در زنجیر، خوشتر، تا که دست اندر لجن.»
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی