هر جا رفتم آسمان بالای سرم را با خودم بردم. این روزها در…
هر جا رفتم آسمان بالای سرم را با خودم بردم. این روزها در یک خواب زمستانی فلسفی فرو رفتهام. با بد و خوب این سامان کم و بیش سازش یافتهام. روزی که راه این خاک را در پیش گرفتم، چشم به راه بهشتی در پایان گذرگاه نبودم. ژاپن چیزهایی دارد در خورِ درنگ و تماشا، مردمش خوب و فروتن، هنرمندش افتاده و پاکدل. اما اینجا هم نسل جوان گذشتهاش را نمیشناسد و شور و شرش با کمدانشی و ناپختگی بیپیوند نیست. به دنبال هر نوی میرود. بدبختانه به هرجا برویم با اپیدمی موسیقیِ جاز روبرو میشویم و نیز نقاشی مُسری آبستره.
چه خوب بود آدمها به صدای دلشان گوش میدادند و در پی خودشان راه میسپردند.
نامه #سهراب_سپهری به یکی از دوستانش
توکیو ۱۴ ژانویه